یکی از انواع رقص دو نفره پر طرفدار رقص سوئینگ است. رقص سوئینگ رقصی اجتماعی است که انواع گوناگونی از رقص ها را در بر می گیرد از جمله سوئینگ ساحل شرقی که معروف ترین آنها است. سوئینگ ساحل غربی لیندی هاپ بلوز چارلستون دهه بیست چارلستون دهه چهل شگ و بالبوآ رقص های ورزشی و سریع خانواده رقص های سویینگ هستند که در بین آنها بلوز بیشتر یک رقص آرام و حسی است.این سبک از انواع رقص دونفره امروزه با اسامی Eastern Swing Jitterbug American Swing East Coast Lindy و Lindy شناخته می‌شود.
ورزش رقص گونه دیگری هم هست که به ورزش با پارچه معروف است و حرکات یوگا با رقص ترکیب شده و در حالت سویینگ و معلق انجام می‌ شود.

در اواسط دهه سی میلادی موسیقی جَز یا جاز و رقص سویینگ در بین جوانان آلمانی طرف داران زیادی یافته بود. آلمان که از تاریخی سر شار از موسیقی و رقص برخوردار بود نباید دارای چالشی در این زمینه می‌ بود بلکه باید ارزش موسیقی و هنر مدرن و گوناگون را به‌ خوبی در‌یافت می کرد و حتی بر غنای آن اضافه می کرد. اما این رویکرد باز و پذیرایی در فضای آلمان آن زمان دشمنی سرسخت ایدئولوژی نازی داشت.
نازی‌ ها به جز تبلیغ بزرگ سرسپردگی و ایمان به رهبری کاریزماتیک هیتلر و احترام به نمادها و مناسک خود به ‌شدت در تحقیر و تمسخر سایر فرهنگ ‌ها که از نظر آنان پست ‌تر از فرهنگ ژرمن تلقی می‌ شد می‌ کوشیدند اما این کل مسئله نبود به نظر می‌ رسد رابطه مشخصی بین تمرکز قدرت سیاسی در دست رهبران نازی و سرکوب آزادی‌ های هنری وجود داشت. شاید در دید اول غیرمنطقی به نظر بیاید اما واقعیت این گونه است حکومتی که ادعای اصلاح مسیر تاریخ بشریت را داشت بخشی از توان خود را برای مقابله با جوانانی گذاشت که فقط می‌ خواستند به گونه خاصی برقصند.
جوانان سویینگ طعنه‌ ای ناخواسته به خون متعالی ژرمن
شهر های هامبورگ و برلین در سال‌ های قبل از جنگ جهانی دوم شاهد جوانانی بودند که می‌ خواستند خود سبک‌ زندگی را انتخاب کنند. این گروه‌ ها مشکلی در راه یکسان‌ سازی اجتماعی مطلوب حکومت نازی بودند. در آن زمان جوانان ده تا هفده ساله‌ ای که آریایی بحساب می امدند تشویق شدند تا به سازمان جوانان هیتلر Hitlerjugend و اتحادیه دختران آلمانی بپیوندند. اما رهبران این سازمان‌ ها خود را در برابر رقیبی غیر منتظره دیدند جوانان سوئینگ که طرفداران موسیقی جَز و رقص سوئینگ بودند جوانانی اغلب از دانش‌ آموزان طبقه متوسط یا بالا بودند علاقه آنان به جَز باعث شده بود تا خود به صورتی خودجوش کلاب‌ های موسیقی و رقص با اسامی متاثر از فرهنگ آمریکا مانند کلاب هارلم اکی کلاب باشگاه اکی یا هات کلاب باشگاه داغ پایه‌ گذاری کنند. این خرده فرهنگ زیر زمینی که بر اساس علاقه به موسیقی آفریقایی آمریکایی فعال بود با آن که غیر سیاسی بود توسط دولت نازی هدف قرار می ‌گرفت و سرکوب می‌ شد.

رقص سوئینگ رقصی گروهی و بسیار پر جنب‌ و جوش است که از اواخر دهه بیست میلادی پا گرفت و در دهه سی و چهل به اوج محبوبیت رسید. رقص سوئینگ که با حرکات پویا بداهه و روحیه شاد غیررسمی و سر خوشانه شناخته می‌ شود ریشه عمیقی در فرهنگ آفریقایی آمریکایی دارد و در کنار موسیقی جَز تکامل یافت.

منحرفان علیه لیگ تشک‌ های سربازان فرهنگ علیه فرهنگ
رهبران سازمان‌ های جوانان آلمانی که طرفدار ایدئولوژی نازی بودند برای رقابت با فرهنگ منحط غرب دست به کار شدند. آن‌ ها در برنامه‌ های خود رقص‌ های مدرن آلمانی را جای دادند تا با رقص و موسیقی که آن را جَز لعنتی می‌ نامیدند مقابله کنند. اما این کار فایده نداشت. طرفداران جَز و سوئینگ به طور تحقیرآمیزی در چارچوب فرهنگ هم جنس‌ گراهرای رایج آن زمان جوانان هیتلر را جوانان هم‌ جنس‌ باز نامیدند و اتحادیه دوشیزگان آلمان را با عنوان لیگ تشک‌ های سربازان اشاره به این نظر که این دختران برای داشتن رابطه جنسی با سربازان آلمانی سازمان‌ دهی شده‌ اند به تمسخر گرفتند.
اعضای اتحادیه دوشیزگان آلمان BDM ۱۹۳۵
حکومت نازی مصداقی بارز از یک قدرت تمامیت‌ خواه بود که می‌ خواست همه جنبه‌ های حیات انسانی را درنگاه خودش آلمانی کند. اما جوانان نمی‌ خواستند در چار چوب‌ های ارشادی رژیم باشند. جدا از موسیقی و رقص پسران با بلند‌ کردن موها و پوشیدن کلاه‌ های غیررسمی و دختران با استفاده از رژ لب لاک و پوشیدن دامن‌ های کوتاه در واقع برابر سلیقه‌ های مورد پسند رایش سوم قرار می‌ گرفتند که از نظر آن ظاهر طبیعی بدون آرایش و موهای بافته سبک ترجیحی برای زنان بود زیرا احساس می‌ شد آلمانی است.
علاقه به جَز و سویینگ نشان از علاقه بخش قابل‌ توجهی از آلمانی‌ ها به فرهنگ‌ های دیگر و نیاز جامعه به آزادی و دموکراسی به خصوص رعایت حق آزادی بیان و آزادی ابراز هنری بود. این مفاهیمی بود که رژیم نازی با آن‌ ها نمی ساختند. دموکراسی در آلمان آن روزگار به معنی پایان سلطه بی‌ چون‌ و چرا ایدئولوژی و دارو دسته هیتلر بحساب می آمد و علاقه به فرهنگ‌ های دیگر آن هم فرهنگی مرتبط با سیاه‌ پوستان نشانی از شکست ایده برتری ژرمن‌ ها بود. هنگامی که محدودیت‌ های موسیقی جَز به قانون تبدیل شد جرم شناخته شد سرگرمی جوانان سویینگ به یک بیانیه سیاسی تبدیل شد و آن‌ ها را در مخالفت با حزب نازی قرار داد. حکومت یک کشور به جای خدمت به مردم خود به نبرد با بخشی از آنان تبدیل شده بود.

سبک زندگی خرده‌ کنش‌ های شهروندان حقوق بشر و دموکراسی حکومت‌ های غیر دموکراتیک به کنترل و شکل‌ دادن به سبک زندگی مردمان علاقه‌ ای وافر دارند. یکی از علل علاقه این است که این رژیم‌ ها برای شهروندان کار نمی‌ کنند بلکه شهروندان را برای خدمت به خود نیاز دارند. 

شهروندانی با سبک زندگی آزاد و اندیشه و علائق متنوع برای چنین حکومت‌ ها یی نامطلوب بحساب می آیند چونکه تلقین و تحمیل ایدئولوژی مذهب ارزش‌ ها و تحکم بر گروه‌ های حامی علائق متنوع مشکل است.
موسیقی جَز برای ایدئولوژی نازی‌ ها توهین‌ آمیز بود چون ایده عمومی بود که توسط سیاه‌ پوستان و نوازندگان یهودی اجرا می‌ شد. سیاست هنری آلمان در آن دوران خیلی شبیه به اتحاد جماهیر شوروی بود یعنی حمایت از رئالیسم قهرمانانه که بسیار شبیه به رئالیسم سوسیالیستی بود. حکومت هنر را ابزار حزب می‌ دانست. گیدو فاکلر موسیقی‌ دان آلمانی استقبال آلمانی‌ های جوان از موسیقی آمریکایی را تجربه‌ ای از آزادی شخصی می‌ دانست که در تقابل با تلاش‌ های بر یکسان‌ سازی رژیم بود. احتمال استقبال جوانان سوئینگ از نوجوانان یهودی و یا بینانژادی که می‌ خواستند به آن‌ ها بپیوندند بالا بود. علاقه آنها به زبان انگلیسی به‌ خصوص بعد از آن که برای را یش سوم تعیین شد بریتانیا شریک راهبردی آلمان نخواهد بود به دلیل دیگری تبدیل شد که حکومت با آنها دشمنی کند. دشمنی رژیم نازی با این سبک زندگی آن را به یک مسئله‌ سیاسی تبدیل کرد. حکومت آغاز به چسباندن انگ‌ های جنسی به دوست داران سویینگ کرد  گزارش‌ های پلیس در مورد جوانان سوئینگ بر چیزهایی مانند لذت بی‌ شرمانه جوانان سوئینگ از تمایلات جنسی‌ متمرکز شده بود چیزی که به نظر می‌ رسد مبنایی در شواهد نداشت و حاصل تصورات ماموران بود.

اگرچه طرفداران جَز و سویینگ یک سازمان متشکل و سیاسی در قامت یک اپوزیسیون نبودند فرهنگ سوئینگ به گونه ای مقاومت بدون خشونت مقابل فرهنگ ناسیونال سوسیالیسم حاکم تبدیل شد. در مقابل اشکل های نامطلوب زندگی هر چه بیش‌ تر به اموری پلیسی تبدیل می‌ شدند. با رواج موسیقی جَز و رقص سوئینگ و بعد از آن که معلوم شد حکومت در اقناع جوانان برای ترک آن شکست خورده است افراد زیر هجده سال از رفتن به کافه‌ های رقص منع شدند. این کار باعث زیر زمینی‌ شدن هرچه بیش‌ تر این فرهنگ و منجر به ظهور چندین جنبش اعتراضی زیرزمینی شد. با ممانعت از پخش موسیقی جَز و سویینگ طرفداران این نوع موسیقی به تدریج به فراهم‌ کردن مجموعه‌ های گسترده‌ ای از ضبط‌ های گرامافونی روی آوردند. از طرفی اقدامات پلیسی علیه این گروه از آلمانی‌ ها تا به آن جا پیش رفت که در آگوست ۱۹۴۱ پلیس طی عملیات وحشیانه‌ا ی صدها طرفدار سویینگ را دستگیر کرد. اقدامات تنبیهی علیه این جوانان شامل کوتاه‌ کردن مو هایشان و برنامه آموزش مجدد و حتی تبعید به اردوگاه‌ های کار اجباری بود.
جرم‌ انگاری ابزاری برای تحقق رویای سلطه بر ذهن‌ ها و شخصیت‌ ها
سلطه فرهنگی یعنی تحمیل ارزش‌ ها هنجارها و باورهای یک فرهنگ خاص بر دیگران است این تحمیل اغلب از راه سرکوب نمادهای فرهنگی گروه‌ های به‌ اصطلاح غیرخودی و تلاش برای جایگزین‌ کردن آن با هویت و سبک زندگی دیگری که مطلوب گروه سر کوب گر است روی می‌ دهد. آگاهی حقوقی در مورد حقوق بشر از جمله آزادی بیان اجتماع و انتخاب سبک زندگی نقش مهمی در حفظ اصول تنوع فرهنگی و دموکراسی ایفا می‌ کند. رژیم‌ های استبدادی و تمامیت‌ خواه اغلب با این حقوق مخالفت می‌ کنند که باعث به پیگرد افراد و گروه‌ ها به علت انحراف از هنجارهای فرهنگی غالب می‌ شود.
آلمان نازی نمونه بد اسم رژیمی است که سعی در تسلط بر فرهنگ برای پیش برد اهداف خود داشت. تحت رهبری آدولف هیتلر نازی‌ ها با تبلیغ یک ایدئولوژی برتری‌ جویانه به دنبال اصلاح زندگی مردم بودند که البته در آخر باعث از بین رفتن زندگی میلیون‌ ها نفر از آلمانی‌ ها شد. رژیم نازی از یک سیستم تبلیغاتی قدرتمند برای ترویج ایدئولوژی خود سرکوب دیدگاه‌ های بدیل و تحقیر کسانی که با استانداردهای آن‌ ها در مورد پاک‌ بودگی آلمانی مطابقت نداشتند استفاده می‌ کرد. سایر رژیم های استبدادی در کشورهایی مانند ایران شوروی و کره شمالی نیز از تاکتیک‌ های مشابه برای تحمیل سلطه فرهنگی استفاده کرده‌ اند. این رژیم‌ ها ارزش‌ های مختلف را با برچسب‌ هایی مانند انحرافی یا غربی رد می‌ کنند و آن‌ ها را ناسازگار با هویت ملی خود می‌ دانند. با انجام این عمل آن‌ ها نه تنها آزادی‌ های فردی را سرکوب می‌ کنند بلکه میراث فرهنگی و سنت‌ های غنی را که امکان دارد در همان جوامع وجود داشته باشد خفه می‌ کنند. در واقع ارزش‌ هایی که توسط این رژیم‌ ها انحرافی یا غربی تلقی می‌ شوند ریشه در تاریخ فرهنگی همان کشورها دارند. برای مثال در فرهنگ ایران آزادی و مدارا همواره و به صورت تاریخی ارزش‌ هایی مورد ستایش بوده‌ اند.
دموکراسی زمانی شکوفا می‌ شود که مردم توانایی بیان خویشتن و دنبال‌ کردن سبک زندگی دلخواه خود را بدون ترس از آزار و اذیت داشته باشند. در مقابل دشمنان دموکراسی و حقوق بشر اغلب با این جلوه‌ های جامعه باز مخالفت سرسختانه دارند تا جایی که کار به بازداشت طرفداران رقص و موسیقی‌ های خاص می‌ رسد.

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *